طاقت
6/12/2010 09:38:00 PM | Author: یک انسان
دلم طاقت نداره می خواد که خون بباره
برای ديدن تو شب و روزم نداره
شبای پر ستاره بدون تو چه زاره

کنم share ميخوام يه چيزيو
چند وقت پيش يه قصه ای شنيدم که من رو ياد خودم انداخت با اين تفاوت که بيشتر از هميشه من رو از خودم نا اميد کرد. وقتی شنيدم يه نفر برا نداشتن ثبات رو تصميماش و احساسش زندگيش رو به فنا داده. و کسی رو که دوست داشته خودش با دست خودش از دست داده. ياد خودم افتادم، ياد اينکه هيچوقت نتونستم با کسی زياد بمونم. ياد اينکه هيچوقت هيچ کدوم از اون چيزايي که دنبالشون دوئيدم وقتی بهشون رسيدم خوشحالم نکرد. دارم واقعا از خودم نا اميد ميشم. از آيندم از همه ی چيزهايی که اميد دارم يه روز به دست بيارم نا اميد شدم. و چه زجر آوره
خدايا شفايم بخش
خدايا بهم قدرت بده به يک نفر فقط به يک نفر فکر کنم. به کسی که هميشه کنارم باشه و بمونه
|
This entry was posted on 6/12/2010 09:38:00 PM and is filed under . You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0 feed. You can leave a response, or trackback from your own site.

2 comments:

On June 13, 2010 at 9:24 AM , یک عدد گارفیلد برنامه نویس said...

fekr konam virus gerefti!baiad bebaramet doctor behet 3ta ampol bede darja bezani badesham 48 saat hichi nakhori ta befahmi faghat baiad be khodet fekr koni!

 
On June 13, 2010 at 10:48 AM , یک انسان said...

:)) eival inam khoobe payam! koja beram aval?