بت
6/27/2010 09:07:00 PM | Author: یک انسان
حالا فهميدم وقتی از آقای بت تشکر کردم بخاطر گروه و دوستی ها چرا گفت که از خودت تشکر کن! حالا فهميدم چرا وقتی که کنار گارفيلد و سونی و دی به لذت می برم بايد بگم خودم لذت می برم نه با اونا! چون الان که با همه مشکل دارم نه غرش رو سر بت بزنم نه سر اونا! و همش رو بندازم گردن خودم! خوب تقصير خودمم هست وقتی که نمی تونم حسم رو به آدمها درک و کنترل کنم خوب همين ميشه ديگه! گند می خوره به همه چيز
آدمای احمق
6/26/2010 09:41:00 AM | Author: یک انسان
آدمای احمق گاهی وقتا به يه چيزای کوچيک دلای بزرگ می بندن! و يه موقعی اون چيزای کوچيک که ميشکنه دل بزرگی باهاش ميشکنه
آدمای احمق گاهی خواسته خودشون رو به حقوق ديگران ترجيح می دن وقتی خواستشون انجام نميشه دلشون ميشکنه
آدمای احمق مشکلاتشون رو قايم می کنن و مخفيشون می کنن بجا اينکه حل کنن
آدمای احمق گاهی وقتی يه مشکل کوچيک بر می خورن همه مشکلاتشون که مخفی بودن جلو چششون سر می خورن و دلشون هوای رفتن می کنه
آدمای احمق يه چيزای زندگی رو اونقد آسون می گيرن که حد نداره و همه رو اذيت می کنه و گاهی ازش لذت می برن
اما يه چيزای ديگه رو اونقد سخت می گيرن که دهنشون به اف ميره
آدمای احمق خوب ديگه احمقن همينن که هست! مشکلی داری؟
اگه شمام از اين آدم احمق حماقت ديگه ای ديدين لطفن بگين
6/23/2010 12:18:00 AM | Author: یک انسان
د بسه ديگه لا مسب تمومش کن! خسته شدم از بس گفتم
مگه نگفتی ادعونی استجب لکم؟ خوب من که خودت و خواستم
به اون بيکار الدوله بگو بجا اينکه دور و ور آدم حسابيا بچرخه بياد يه راه ساده و بی درد سر برا من پيدا کنه
دل تنگی
6/18/2010 10:50:00 AM | Author: یک انسان
مثکه کلا عادت کردم دلم تنگ باشه! خودمم نمی دونم برا چی و برا کی! آخه چرا بايد وقتی آدم ميره بيرون با دوستاش کلی بهش خوش می گذره بعدش که شب می شه می خواد بره بکپه دلش براشون تنگ بشه واقعا؟ کسی تالا همچين تجربه مزخرفی(2) داشته؟ که دلش بعد از يه دور همی خوب بگيره؟ دلم يه خونه می خواد تک و تنها! که دور همی هام رو اونجا بر گذار کنم بعدش که همه می رن بشينم فرت و فرت سيگار بزنم و هی دلم تنگ شه

پ.ن: تو اون خونه هه يه تلويزيون 2 ميليونی هم بزارم : دی
پ.ن 2 : راستی کسی می دونه مزخرف رو با چه ز ای می نويسن؟ تو گوگولی که سرچ کردم با همه ز ای ديدم
فرار
6/15/2010 11:35:00 PM | Author: یک انسان
يه وقتايی فکر دلم سمت دلت سر می خوره
سر به سرت نمی زارم اين دلمه وول می خوره
چن سال فرار از دست تو انگار جوابی نداره
اما فرار تو برام راه قرار نمی زاره
بيا يه چن وقتی ازم فرار نکن
مشکل بی قراريمو با فرارت تو حل نکن
شايد که با ديدن تو از از دل من در بری تو
شايد که يک روز برسه بشينه مهر دل من تو قلب تو
انگيزه
6/14/2010 02:14:00 PM | Author: یک انسان
در راستای پست قبلی
بعضی وقتا يه دعوا می تونه خوب باشه! می تونه همه چيز رو برگردونه سر جاش می تونه سوء تفاهمها رو برطرف کنه! حتی بعضی وقتا يه دوست خوب می تونه با سکوتش آرومت کنه در اوج اينکه می خوای باهاش حرف بزنی و هيچ کدوم هيچ حرفی برا گفتن ندارين!
نفرت
6/13/2010 08:52:00 PM | Author: یک انسان
تو هر داستانی! تو هر رابطه ای فراز و نشيب زيادی هست! برو و بيای زيادی هست حرفای زيادی هست گاهی جذابی گاهی دوست داشتنی گاهی اعصاب خورد کن گاهی دعواست گاهی صلح گاهی عشق اما ته همش يه حسه که تو ته وجود طرف به تو هست حالا اون رابطه هر جور رابطه ای که می خواد باشه باشه. فرقی نمی کنه. شما چه حسی رو از طرف مقابلتون دريافت کردين؟ يا چه حسی رو بيشتر از همه بهتون گفتن؟
ماله من هميشه آخرش نفرت بوده
برا همينه که هميشه از شروع هر چيزی ميترسم
طاقت
6/12/2010 09:38:00 PM | Author: یک انسان
دلم طاقت نداره می خواد که خون بباره
برای ديدن تو شب و روزم نداره
شبای پر ستاره بدون تو چه زاره

کنم share ميخوام يه چيزيو
چند وقت پيش يه قصه ای شنيدم که من رو ياد خودم انداخت با اين تفاوت که بيشتر از هميشه من رو از خودم نا اميد کرد. وقتی شنيدم يه نفر برا نداشتن ثبات رو تصميماش و احساسش زندگيش رو به فنا داده. و کسی رو که دوست داشته خودش با دست خودش از دست داده. ياد خودم افتادم، ياد اينکه هيچوقت نتونستم با کسی زياد بمونم. ياد اينکه هيچوقت هيچ کدوم از اون چيزايي که دنبالشون دوئيدم وقتی بهشون رسيدم خوشحالم نکرد. دارم واقعا از خودم نا اميد ميشم. از آيندم از همه ی چيزهايی که اميد دارم يه روز به دست بيارم نا اميد شدم. و چه زجر آوره
خدايا شفايم بخش
خدايا بهم قدرت بده به يک نفر فقط به يک نفر فکر کنم. به کسی که هميشه کنارم باشه و بمونه
امروز
6/11/2010 10:40:00 PM | Author: یک انسان
دهان ببند ای گفته هايت نا گفتنی
تو ای که گفته هايت گوشی را مشتاق شنيدن نمی کند

امروز حال و هوا يه جور ديگه بود! به قول يه دوست دوست داشتنی آخه آدم غروب جمعه قرار می زاره؟ اما اينا اصلا مهم نيست مهم اينه که ما بتونيم اثبات کنيم حتی غروب جمعه هم ميتونه خوش بگذره. ولی کلا غروب جمعه دلگيره من دلم خيلی گرفته
سر به سرم
6/11/2010 04:17:00 PM | Author: یک انسان
سر به سرم نزار که من
طاقت موندن ندارم
دلم پيشت مونده ولی
حرف نگفته ندارم
صدام برات آشناس ولی
حرفای آشنا ندارم
نگامو دوس داشتی ولی
درد و دلی بات ندارم
دلم تنگ
6/10/2010 09:32:00 PM | Author: یک انسان
من دلم تنگ چشاته
دل من تنگ صداته
اون چشه درشته مشکی
موهای فريه مشکی
اون قد و پای بلندت
لبای سرخابی رنگت
انگشتای کشيده
دل من براش ميميره
قدمای آسه آسه
که فرمش واسه من خاصه
چه روزا با هم نبوديم
روزی يکبار همو ديديم
هفته های دلتنگيمون رو
با يه جاده بهم رسونديم
واقعا چی شد که رفتی
دلتو کجا گذاشتی؟
يه پياده رو بود و ما
يه عالم شمشاد بود و ما
لحظه های عشق بود و ما
خدايا سيگار بود و ما
حالا چی؟ اشک مونده وو من
يه دل تنگ مونده وو من
يه عالم صدا تو گوشم
خاطراتت مونده وو من
اشک چشمام نميزاره
حالا اشکام مونده وو من

پ.ن1 : فرداااااا آخجوووونننننن هر کی بپيچونه نا مردهههه! هرکی ماشين نداره بگه من بيام دنبالش
پ.ن 2 : بی احساس هاااااا پست قبليم چرا هيچی کامنت نداااااششششتتتتت؟
به شب
6/10/2010 05:24:00 PM | Author: يک انسان
به شب ستاره ها را چه می شود؟
به روز من کسوف چه می خواهد؟
صدای بلبلکان کجا بانگ برخيزد؟
صدای خسته دلان را چه می شود؟
تو ای درد آشنای عاشق دلان
ز راه هم دردی تو را چه می شود؟

پ.ن1 : عده ای دلشون خنک شد که امشب را خراب نمودند؟
پ.ن 2 : گارفيلد جان شما به تک خوری ادامه بده. نوبت ما هم ميشه
6/08/2010 08:19:00 PM | Author: يک انسان
شب و ستاره ها همه هوای تو اند
دل و غم دوری به جستجوی تو اند
ستاره ای نبود به شب هوای دل
غم از کجا ربود اميد ديدن دل؟

پ.ن : از آنجا که قول دادم هر روز آپ کنم! و از اونجا که تو بلاگ گارفيلد شکمو من يه شاعر پر رو معرفی شدم مجبورم با کمال پر رويی شعر هرچند که ... شعر باشه بنويسم اما غرض از اين آپ کردن پ.ن2 بود

پ.ن2: دلم براتون تنگ شده آهای اونايی که می دونيد منظورم با شماست 5 شنبه نپيچونيد که ببينيمتون
همه آن تو بود
6/07/2010 03:52:00 PM | Author: يک انسان
من فلک را بهر تو می خواستم
نی تورا از آن خود می خواستم
تو مرا از آن آنان خواستی
دوری از من تو فراقی خواستی
من همه جان و تنم آن تو بود
اين فلک، اين خاک و تن آن تو بود
روح شيدای مه و ياس کبود
آن همه بود و نبود آن تو بود
من که شيدا و خمار تو شدم
از همه دور و از آن تو شدم
تو چگونه اين تنم دور ساختی
اين تنم از رنج دوری سوختی
بد
6/07/2010 12:20:00 AM | Author: یک انسان
فقط بگم که حالم خیلی بده
حال شعر نوشتنم ندارم
يعنی حال مسخره شدنشو ندارم
حتی نميدونم چرا حالم بده

بی ربط : فک کن رفتم خودم رو با اسپری شستم اومدم خونه که مامانه نگه بو سيگار می دی! بعد از يه ساعت که رفتم کيف پولم رو اوردم يه چيزی از توش در بيارم ميگه چی اوردی که بو سيگار زد؟ :-O
چن ساله
6/06/2010 12:51:00 PM | Author: يک انسان
دلم به دام تو افتاده چن ساله
دلم هوای تو می کنه چن ساله
زبان به نام تو باز می شه چن ساله
به گوش صدای تو افتاده چن ساله
نه راه پس مانده نه راه پيش
دلم به راه تو گمشده چن ساله
سرم به سودای تو جای دگر چيزی نيست
چشم به راه تو خشک شده چن ساله
به اشک دلم راه به خون بستست
نفس به سينه حبس شده چن ساله
هوا هوای تو شد به روز و شب و هفته
و ابر دل تند و تند می باره چن ساله
به فاز تکنولژی بخوام بگم با تو
سوزن گرام روی اسمت گير کرده چن ساله
به راه می خانه
6/05/2010 01:14:00 AM | Author: يک انسان
صدا صدای من است
هوا هوای تو
دلم مدام می دود
جهت به سوی تو
شبم چه تيره و تار است
دلم چه پر اميد
نفس به سينه حبس

دلم به تو اميد

به نبض خود گويم

چه تند شوی چه کند

به يک سراط است راه

به در خانه ی يار

بتی ز می خانه
6/05/2010 01:14:00 AM | Author: يک انسان
چگونه دل کند ز ديدنت دوری
چگونه قلب و دلم کند ز تو دوری
به من همی گويد بتی ز می خانه
که دل ازو بر کن برو در خانه
ز او دلم کندم
ز او و می خانه
به هر کسی گويم زعشق خود قصه
نصيحتی گويد به چشم من قصه
ز سر و راز دلم کسی نمی داند
تو ای همه کس من دلت چه می داند
دوش
6/04/2010 08:36:00 PM | Author: يک انسان
به سرم دوش هوای سر سرمست تو بود
به دلم سرو سهی دوش هوای قد و بالای تو بود
آمدم
6/03/2010 11:05:00 PM | Author: يک انسان
آمدم تا اندکی از خاطراتت دور شم
آمدم تا اندکی اندر دلم مغرور شم
آمدی در اين دل بی تاب من غوغا کنی
اين دلم پر از غم و روحم بی پروا کنی
من به جز عشق دلت خواهان ديگر نيستم
من برای ديدنت محتاج اينها نيستم
من به دنبال دلت گشتم جهان
نيست يک دم دلم راضی به مهر اين و آن
6/03/2010 10:23:00 AM | Author: يک انسان
می نويسم بهر دل
تا بماند بايه دل
من به هر خط و نوشته عاشقم
از طلب تا يک ترانه عاشقم
می نويسم تا بماند در جهان
تا بماند در دل اين مردمان